تکنیک های کاربردی برای مطالعه و تندخوانی رمان
یکی از تفریحات امروز در زمینه مطالعه و کتاب خواندن، مطالعه رمان است. که کم نیستند رمان هایی که بسیار موضوع خوبی دارند و رها کردن آنها کار سختی است. اما با توجه به مشغله های کار و زندگی چه قدر فرصت مطالعه و رمان خوندن داریم؟؟و چند درصد افراد با تکنیک تندخوانی رمان آشنایی دارند؟؟
مسلما همه ما دوست داریم زمانی را در روز به مطالعه و غرق شدن در داستانی هیجان انگیز اختصاص دهیم اما مطالعه یک رمان به نسبت کم حجم که بین 200الی 300 صفحه باشد، چیزی نزدیک به 10ساعت در حداقل ترین حال ممکن زمان می برد. به نظر شما کدام از یم ما می تواند در یک روز 10 ساعت مطالعه کند؟؟
یا برای مطالعه یک رمان 10 روز زمان زیادی نیست؟؟؟ این در حالی است که افرادی که مطالعه و کتابخوانی جز مهارت های انان می باشد می توانند همچین رمانی را در 2ساعت مطالعه کنند. به نظر شما این افراد چه تفاوتی با ما دارند؟؟ اما مسلما افرادی که تکنیک های تندخوانی رمان را آموخته اند با وجود فرصت محدود، می توانند به مطالعه بپردازند.
معمولا در روز های جمعه و تعطیلات یا در مترو و اتوبوس و یا در صف های انتظار می توانیم دقایقی را به مطالعه اختصاص دهیم. اما هر کدام از این مکان ها بیشتر از یک ساعت امکان مطالعه برای ما فراهم نمی کند. برای همین است که تعداد کتاب هایی که نصفه مطالعه کرده ایم خیلی بیشتر از کتاب هایی است که انها را نخوانده ایم.
اما راه حلی نیز وجود دارد تا بتوان در یک دقیقه تعداد کلمات بیشتری مطالعه کرد و سرعت مطالعه رمان های ایرانی و یا خارجی را افزایش داد. این کار علاوه بر صرفه جویی در زمان لذت مطالعه را نیز دو چندان می کند. اما برای تندخوانی رمان باید روش ها و فرمول هایی را استفاده نمایید که نیاز به تمرین و تکرار دارد.
کتاب صوتی یا لذت در مطالعه
کتاب های صوتی امروز جایگزین کتاب های عادی شده اند. طرفداران کتاب صوتی همان طرفداران پر و پا قرص کتاب و کتاب خوانی هستند که با مشکل کمبود زمان مواجه شده اند. کارهایی مثل رانندگی، بچه داری و خانه داری، بودن در فضاهای شلوغ و.. موجب شده امکان مطالعه به صورت عادی وجود نداشته باشد. اما چه قدر با گوش دادن به کتاب های صوتی لذت مطالعه را احساس می کنید؟
برای همین است که توصیه می کنیم که روش های تندخوانی رمان را آموزش ببینید تا لذت و سرعت مطالعه را تجربه کنید.
طرفداران رمان های مختلف که سرانه مطالعه کشور به آنان بستگی دارد می دانند که ورق زدن کتاب و حس کردن بوی برگ های کتاب می تواند روح انسان را شفاف کند. اما به دلیل نبودن زمان خود را از این نعمت محروم کرده ایم و رو به رمان های صوتی اورده ایم.
اما اگر شما تندخوان باشید، می توانید همچنان در زمانی کوتاه لذت مطالعه را حس کنید. و در میان مشغله های زندگی فرصتی برای مطالعه نیز داشته باشید چرا که یک فرد تندخوان یک پنجم یک فرد معمولی برای مطالعه کتاب زمان می گذارد. ولذتی 5 برابر را تجربه می کند.
در تندخوانی رمان چه مواردی را رعایت کنیم
آموزش اصول اولیه تندخوانی به زمانی حدودا 20الی 30 روز نیاز دارد به شرطی که هر روز 20 دقیقه از زمان خود را صرف انجام تمرینات تندخوانی کنید. بعد از این مدت لذت سرعت مطالعه را خواهید چشید. اما تا قبل از آموزش این مهارت ها بهتر است روش های زیر را برای مطالعه سریع یک کتاب و یا رمان امتحان کنید.
از کل به جز بروید
متاسفانه خیلی از ما روی کلمات بیشتر تمرکز می کنیم تا جملات. در مطالعه یک رمان بهتر است اول از همه کل یک جمله و یا پاراگراف را مطالعه کنید و مفهوم کلی آن پاراگراف را متوجه شوید و بعد بر روی جزییات مهم تمرکز کنید و نه همه جزییات.این اولین مرحله برای یادگیری مهارت تندخوانی رمان می باشد.
در تندخوانی رمان از همسایگی واژه ها استفاده کنید
معمولا داستان رمان ها به این شکل است که در آن توجه به جزییات زیاد است و معمولا اتفاق های مهم در ابتدا و یا انتهای یک فصل اتفاق می افتد. برای همین می توانید با استفاده از مفهوم همسایگی واژه ها، جملات بعدی و اتفاق های بعدی را حدس بزنید. البته این کار در ابتدا موجب می شود که موضوع داستان از دست شما در برود. اما با تمرین می توانید به مرحله ای تندخوانی پیشرفت کنید که با استفاده از همسایگی واژه ها کل داستان را درک کنید.
در عمق داستان وارد شوید
در خیلی از مواقع سرعت پایین کتاب خواندن ما موجب می شود که در کنار داستانی که می خوانیم به موضوعات دیگری هم فکر کنیم . فقط چشم ما در حال خواندن باشد و مغز ما درک درستی از مطلب پیدا نکند. در این جور مواقع مجبور می شویم برگردیم و دوباره از اول آن موضوع را بخوانیم که یعنی نه تنها سریع تر نخوانده ایم بلکه کندتر هم شده ایم . اما تند خوانی رمان موجب می شود که عوامل دیگری در ذهن شما وارد نشود. و نیازی به برگشت به عقب نباشد. حال قبل از تندخوان شدن بهتر است در عمق مطلب غرق شوید تا عوامل مزاحم موجب کاهش سرعت شما نشوند.
تندخوانی را از یک کتاب دیگر بیاموزید
برای انجام تمرینات تنخوانی نیاز به کتابی داریم تا بتوانیم تمرین های حوزه دید و هماهنگی چشم و مغز و .. را با آن انجام دهیم. بهتر است کتابی که برای انجام دادن تمرینات تندخوانی رمان ها انتخاب می کنید؛ رمانی که قصد مطالعه آن را دارید نباشد و از کتاب دیگری در حوزه دیگری که قبلا آن را نخوانده اید و به آن علاقه ندارید، باشد.
بیش از 1000کلمه در یک دقیقه
اگر الان سرعت مطالعه خودت رو اندازه بگیری و سرعت مطالعه تو در حد متوسط باشه در دقیقه بین 100الی 150 کلمه می تونی بخونی یعنی نهایتا 2الی 3 خط یک رمان. یعنی در یعنی در یک ساعت یا همان 60دقیقه بین 120الی 180 خط رو مطالعه کنی. چیزی بین 8الی 12صفحه!!! به نظر یه رمان 400صفحه ای قراره چند روز و ساعت طول بکشه؟؟؟
اگر جز او دسته ادم هایی باشی که تا رمان رو تموم نکنن بلند نمی شن که دیگه هیچی!!!!
اما اگر تکنیک های تندخوانی رمان رو یاد بگیری و یه ادم تندخوان حرفه ای بشی می تونی 1000کلمه و یا حتی بیشتر رو در یک دقیقه بخونی!!!
یک دقیقه به این متنی که از یک رمان استخراج شده نگاه کن:
_ تو می خوای بری ایتالیا.چند سال دور از من ! پس….پس من چه کارکنم ؟.
_ من برمی گردم .برای همیشه.تو منتظر می مونی .مگه نه؟
نگاه قهرالودی به سویش کرد و موذیانه گفت : اگه بگم نه ، چی می گی؟
پوزخند او را حس کردم. اون قدر اینجا می شینم که بگی اره ، مگه من چند تا شیدا دارم که بخوان بهم جواب منفی بدن؟
سرش را به طرف دیگر چرخاند و گفت : اگه شیدا رو دوست داشتی ترکش نمی کردی.
صدای او را شنید صدایش واقعا خوش اهنگ و گوش نواز بود.
_ مگه می خوام برای همیشه برم؟ فقط چند سال………
نگذاشت بیشتر از ان ادامه بدهد.پرتوقع به نیمرخ مغرور و پرشکوه او نگاه کرد.چقدر جذاب و خواستنی بود.
_ جوری از چند سال حرف می زنی انگار فقط یکی دوروزه.
نگاه او را چون همیشه با مهرو عطوفت دید.
_ شیدا… من فقز یکی دو روز دیگه ایرانم ، دوست داری که این چند روزه رو با ناراحتی و غصه سپری کنم؟این طور می خوای؟
غمگین به اسمان زل زد.هیچ ابری در اسمان پیدا نبود.گفت : بدون تو …. اینجاخیلی سخته.
زیر چشمی نگاهش کرد.او هم به اسمان خیره شده بود.صدایش را لحظاتی بعد ، پراز شورو هیجان شنید.
_ بیا همدیگه را فراموش کنیم.
خیلی نرم گفت : من هیچ وقت تو را فراموش نمی کنم.
انگار او هم به این نکته می اندیشید.
_ پس بیا هروقت دلتنگ هم شدیم ستاره ها رو نگاه کنیم.یه پیوند جاودانه بین ما و ستاره ها.
باکمی تردید پرسید: مطمئنی؟
صدای او برای دلگرم کردنش کافی بود.
_ البته که مطمئنم .چی می گی؟ قبول می کنی؟
لبخندی بی اراده برلبانش نقش بست.جلوی روی او ، حق اعتراض نمی یافت.
_ باشه ، قبوله !
با لذت به اسمان می نگریست که کسی محکم تکانش داد:
_ شیدا …شیدا پاشو .دیرت می شه ها.
دستش را روی چشمهاکشید و انها را مالید.بسختی پلکاهیش را گشود.هما خانم کنار تختش نشسته بود.باصدایی خواب الود گفت : سلام !
_ سلام به روی ماه نشسته ات.چقدر می خوابی دخترجون ؟ پاشو که مدرسه ات دیر می شه.
روی تخت نیم خیز شد و پرسید: مگه ساعت چنده ؟
هما خانم از کنار تخت او بلند شد و گفت : حدودا هفت.
خواب از سرش پرید: چی…؟هفت ؟
از روی تخت پایین پرید و گفت : وای خدا جون!دیرم شده.مگه من به شما نگفتم شیش و نیم بیدارم کنید؟
هما خانم کنار درگاه کمی مکث کرد.سپس بالبخندی گفت : اگه بهت می گفتم الان شیش و نیمه که بلند نمی شدی.
نگاهش به عقربه های ساعت افتاد.معترض نگاهش کرد و گفت: از ترس نزدیک بود از حال برم.
هما خانم به جای جواب گفت: تا تو لباس بپوشی و حاضر بشی، منم یه صبحانه مختصر برات درست می کنم.
قبول کرد و به طرف تختش رفت.بعد از مرتب کردن تخت و شستن سرو رویش به اشپزخانه رفت.همه سر میز نشسته بودند.صندلی کنار برادرش را به عقب کشید و نشست.هما خانم استکانی چای مقابلش گذاشت و پرسید: این اخرین امتحانه؟
لقمه ای را که درست کرده بود به دهان گذاشت.
_ نه ، دوتای دیگه مونده، بعد از اون می شینم خونه ور دل شما.
صدای سینا را شنید.هنوز همان شیطنت بچگانه در صدایش موج می زد: پس من اینجا چه کاره ام؟
چشم غره ای به او رفت و از زیر میز محکم به پای او کوبید، طوری که صدای سینا در امد.
_ فراموش کردی سینا؟
سینا باصدایی ناله مانند پرسید: حالا چرا می زنی؟ فهمیدم دیگه!
علی اقا ، روزنامه را کنار گذاشت و رو به ان دو باکنجکاوی پرسید: موضوع چیه ؟
شیدا خود را به نادانی زد: چه موضوعی پدرجون؟
_ همون موضوعی که شما خواهر و برادر رو این قدر به هیجان اورده.
با تهدید به صورت سینا نگریست .سپس با لبخند تصنعی گفت : چیزی نیست.
سینا در ادامه گفت : منظورش اینه که چیز مهمی نیست.
سعید لیوان شیرش را سرکشید و پرسید : حالا این چیز ، چی هست؟ شیدا صبحانه اش را نیمه کاره رها کرد و گفت : بزودی می گیم.
طوری به سینا نگاه کرد که او متوجه شد و متعاقبش از جابرخاست و بعد از تشکر از مادر ، پشت سر او اشپزخانه را ترک کرد.شیدا پشت در اشپزخانه ایستاده بود و به دیوار تکیه داده بود.با دیدن او ، غضب الود و ناراحت گفت : جناب جارچی!مگه جنابعالی قول نداده بودی تا وقتی مطمئن نشدی به کسی چیزی نگی؟چی شد؟ چرا این قدر زود زدی یزر قولت؟
سینا ملتمسانه گفت : به جان خودت از دهنم پرید.
_ یه بار سینا… فقط یه بار ازت خواستم که رازداری کنی، اگه تونستی.
سینا دستهایش را به علامت تسلیم به هوا برد: ببخشید.اشتباه کردم.حالا لطفا خنجرتون رو از بیخ گلوم بردارید.
بی اعتنا به عذرخواهی او به طرف اتاقش رفت تا حاضر شود.جلوی در اصلی کیفش را از چوب لباسی برداشت و همان طور که بندهای کفشش زا می بست، صدای زنگ در را برای چندین بار پیاپی شنید.نگاه کوتاهی به اینه کرد و باصدای بلند گفت: او مدم.
با بانگی نسبتا بلند خداحافظی کرد و دوان دوان طولحیاط را طی کرد و بعد از کشیدن نفس عمیق، در را گشود: سلام.
_ سلام ، هیچ می دونی چند دقیقه است دارم زنگ می زنم؟
_ پوزش خواهانه گفت : معذرت می خوام.مروز دیر از خواب بیدار شدم.
صدای معترض او را شنید: مطابق معمول ، بهانه همیشگی.
بالبخندی همراه با شیطنت گفت : خب عزیزم، من که علم غیب ندارم که بدونم تو امروز با راننده تون می ری دبیرستان یا می ایی دنبال من.
نگاهی به سرکوچه کرد و گفت : می بینم که از قرار معلوم امروز هم سر راننده ات رو شیره مالیدی.
لیلی لبخندی تحویلش داد و گفت : فرستادمش پی نخود سیاه.تو چطوری؟ درسات رو خوندی؟
بند کیفش را محکمتر از قبل در دست فشرد: اره اما به یک مشکل برخوردم .هرکاری کردم نتوانستم حلش کنم.
_ رسیدیم مدرسه نشونم بده، شاید بتوانم حلش کنم.
_ باشه حتما.
لیلی نفس عمیقی کشید و گفت : امتحانات که تموم بشه خونه نشینی هم شروع می شه.
شانه اش کمی به بالا تمایل کشید و گفت : توکه بیکار نمی مونی.پس ارشیا چه کاره است؟ پسر عمویی به اون نازنینی.تورو هر روز توی شهر می گردونه.
لیلی پوزخند تمسخرامیزی زد و گفت : خواهشا دیگه اسم این پسره لات اسمون جل رو جلوی من نیار.هروقت که می بینمش باورکن دلم می خواد زمین دهن بازبکنه و ببلعدش تا دیگه نبینمش.
شیدا بی اراده خندید و گفت : اگه دوست نداری باهاش مراوده کنی، خب نکن.چرا این قدر خودتو عذاب می دی؟
لیلی اه کوتاهی کشید، سپس بانگاهی عاقل اندرسفیه به او گفت : توهم حرفایی می زنی، حالا خوبه که تو وضع منو بهتر از خودم می دونی.من معاشرینم رو خودم انتخاب نمی کنم که هروقت دلم خواست باهاشون قطع رابطه کنم.
بی اختیار از دهانش پرید: تا حدودی بهت حق می دم که از خانواده ات بترسی، ولی تو دیگه شورشو دراوردی.شدی عین عروسک کوکی که هرکاری رو که پدرو مادرت ازت می خوان انجام می دی.کمی هم شهامت داشته باش.
لیلی لب برهم فشرد.انگار دوست نداشت همه مکونات قلبیش را یکباره بیرون بریزد.
_ من … من نمی تونم.فکرش… خیالش هم که به سرم می زنه حس می کنم موهای تنم سیخ شده.همون یه باری که توی روشون وایستادم برای هفت پشتم بسه.اون شب او قدر کتک خوردم که حد نداشت.تو که روز بعد اومدی دیدنم ، دیدی که چه شکلی شده بودم.
چشمان لیلی از یاداوری مجدد ان ماجرا ، پر از اشک شدند.شیدا بنرمی دست او را فشرد و با مهربانی گفت:
_ منو ببخش.اصلا دوست نداشتم با حرفام ناراحتت کنم ، ولی بعضی اوقات بدون این که بخوام بعضی چیزها از دهنم می پره.
لیلی با دستمال کاغذی، رطوبت اشک را از چشمانش گرفت.باصدای بغض الودی گفت : تو تقصیری نداری که به خاطرش عذرخواهی کنی.من هم با حرفات موافقم، ولی… چه کنم که جرات ابراز وجود ندارم. چون کوچکترین حرف یا حرکتی از جانب من، باعکس العمل شدید پدر و مادرم مواجه می شه.بنابراین چاره ای نیست جز… سوختن و ساختن.
خوندن این متن می تونه در حالت عادی بین 10الی 15 دقیقه زمان ببره که چند صفحه ای از یک رمانه .
اما اگر تو تندخوانی رو بلد باشی کل این متن رو در یک دقیقه!!!! بله فقط و فقط در یک دقیقه مطالعه می کنی.
متنی که برات گذاشتم 1300کلمه است. و فقط افرادی که تندخوانی رو به صورت حرفه ای یاد گرفتن می تونن با این سرعت همچین تعداد کلماتی رو با تمرکز و درک بالا مطالعه کنند. چیزی که یه فرد عادی در یک دقیقه فقط بتونی چند خط اول اون رو بخونه
پس می بینی که تندخوانی رمان لذت مطالعه رمان رو چند برابر می کنه و به تو این فرصت رو می دهدکه از زمانت هم به خوبی استفاده کنی.
چند تمرین مهم!!!
1)اول از همه قبل از انجام تمرینات تندخوانی یک رمان سرعت مطالعه خودت رو با همین متن اندازه بگیر. یعنی تعداد کلماتی که در یک خط وجود داره رو در تعداد خطوط ضرب کن و بر زمانی که مطالعه کردی به ثانیه تقسیم کن و در نهایت در عدد 60 ضرب کن. اول از همه متوجه شو که سرعت مطالعه ات چند کلمه در دقیقه هست .
2)در مرحله بعدی وارد دوره تندخوانی دکتر پرتوی شو که در جشنواره ویژه هم قرار داره و ویدئو ها رو کامل ببین و تمرینات رو هرشب انجام بده تا سرعت مطالعه ات 5 برابر بیشتر بشه و بعد بیا و دوباره این متن رو بخون و حالا دوباره سرعت مطالعه خودت رو اندازه بگیر. بهت قول می دم که شگفت زده بشی، از تفاوتی که در سرعت مطالعه ات اتفاق افتاده
دیدگاهتان را بنویسید